آدرین آدرین ، تا این لحظه: 10 سال و 28 روز سن داره

آدرین مموشک مامان

عکسهایی از جنس پاییز

تو مطلب قبلی از اتفاق بد ابان حرف زدم اما الان میخوام واست عکسای مهر و ابانت و بذارم و تازه قرار کلی دیگه هم خوش بگذرونیم اخه اقای دکتر گفت تا اونجا که میشه خوشی و پارک جشن و مسافرت و شلوغی واست ایجادد کنیم تا زودتر استرست یادت بره و خوب خوب بشی عشق من   اینا عکسای محرم هستش که ما به رسم 30 سال گذشته باز هم اومدیم هییت باباجون اینا دایی حامد وقتی یه کم از تو برزگتر بووود همیشه میخواست میکروفون و از مداح بگیره و بخونه و بعضی وقتا تو جاهای خلوت تر حتی میخوند و حالا خودش مداح این هییت شده و شما کنارش زنجیر میزنی     ایشون هم اتریسا خانم دختر یکی از قدیمیترین دوستای من هستن م...
29 آبان 1395

دومین ماه پایییز و کمی نگرانی .....

سلام به پسر نازم ماه ابان هم تموم شد و امروز اخرین روز ابان بوووود تو این ماه هم روزای خوب خدا رو شکر خیلی زیاد داشتیم اما یه اتفاق بد یه عالمه نگرانی رو هم تجربه کردیم من با تحقیقات فراوان و پرس و جو تصمیم گرفتم شما رو از پوشک بگیرم اول در موردش باهات حرف زدم که دیدم اصلا توجه نمیکنی بعدش یکی دو بار صبح ها که میدونستم موقع اه کردن هستش میرفتیم تو دستشویی و بعد نیم ساعت بازی کارت و انجام دادی اما برای جیش کردن اصلا همکاری نمیکری دو روووز واست جازه گذاشتم تو دستشویی استیکر خریدم اما میرفتیم یه کم میشستی بعدم میگفتی جیییییییییییییییییییش بعدم میخندیدی و میگفتی از الکی یا میگفتی اوجولی ایش کن!!!! یه کم...
29 آبان 1395

عکسهای سفرهای مهر ماهی

خوب خوب خوب من اومدم پسر قشنگی تا بقیه عکسهای سفر خارج نزدیک رو واست بذارم   اینجا امارت مال که انقدر همه جا تمییز بود احتمالا همه مامانا احساس میکردیم تو خونه ایم و بچه هامون به این شکل رو زمین ولوو بودن     اینجا هم منتظر مترو بودیم که خیلی برای حمل و نقل عالی بوود و ما چون هتلمون ورودی مستقیم به مترو داشت خیلی استفاده میکردیم و خوبیشم این بود که تا ما با بچه وارد میشدیم سریعا یه نفر جاش میداد بهمون و وکلا همه جا به شدت بچه ها رو تحویل میگرفتن حتی تو فرودگاه موقع گرفتن گذر نامه اولویت با ما ها بووود     لابی هتل وقتی منتظر میشدیم تا خاله سارا ای...
8 آبان 1395

تابستان تموم شد اما سفرهای ما نهههههههه

سلام سلام   پسر نازم سومین پاییز با بودن تو قشنگ تر از همیشه داره میگذره و ما کنار هم خوشبختیم   با ورود به پاییز برای اولین بار با شما ازکشور خارج شدیم این بار سفر   به کشور مردمان سوسمار خور رو انتخاب کردیم   هر چند که دیگه اونجا از سوسمار خبری نبووود و همه غرق در رفاه و تجمل   بودن حتی زحمت راه رفتن و کار کردن هم به خودشون نمیدادن و تمام کارمندان و   فروشندگان و راننده هاشون از مهاجرین بودن و تنها جایی که عربها رو در حال   کار کردن میدیدی توی  فرودگاه برای تایید گذر نامه بووود !!!!!!   وقتی تصمیم گرفتیم ب...
5 آبان 1395
1